آیاتی چون:

  • (هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم)[۳۲]،
  • (اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِه)[۳۳]،
  • (اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله)[۳۴]
  • و (اَللهُ نورُ السَّموتِ والاَرض)[۳۵]

دلالت دارند که خدا در همه جا حضور دارد؛ حضوری مطلق به گونه‌ای که جایی از حضور او خالی نیست و شراشر هستی را او پر کرده است. آیات مزبور نه تنها زمینه‌ساز تفکر توحید وجودی است، بلکه با تعمقی عاقلانه و تعقلی عارفانه مستقیماً وحدت وجود مطلق و نامحدود را به ارمغان خواهد آورد،

زیرا آن معبودی که با همه اشیا و اشخاص هست خدایی است که تمام حقیقت هستی اوست و با همه هست: (هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم)،

زیرا در دار هستی جایی از او خالی نیست، بلکه به هر فرد از خود او به او نزدیک‌تر است: (اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِه).

آیاتی چون (اَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله) و (هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم) ما را به یک حقیقت نامحدود رهنمون می‌سازد که در همه جا هست و جایی از او خالی نیست.

به هر طرف روی گردانید چهره او را خواهید دید. او چون حق مطلق است و در ظاهر و باطن همه امور حاضر و ناظر است به هر سو که سفر شود جز او دیده نمی‌شود.


انسان اگر به آسمان صعود کند به او رجوع می‌کند و اگر به زمین فرو رود بر او وارد می‌شود:

لو دلیتم بحبل الی الأرض السفلی لهبط علی الله»[۳۶]


و هر جا باشید او با شما خواهد بود. او بر اثر اطلاقی که دارد در همه اشیا هست، بدون اینکه با آن‌ها آمیخته باشد و به قید هیچ یک از آن‌ها مقید نیست، بدون اینکه از آن‌ها غایب باشد:

مع کل شی‌ءٍ لا بمقارنةٍ و غیر کل شی‌ء لابمزایلة».[۳۷]


در حدیث دیگر آمده:

داخل فی الاشیاء لا کشی‌ء داخلٍ فی شی‌ء و خارج من الأشیاء لا کشی‌ء خارج من شی‌ء سبحان من هو کذا و لا هکذا غیره».[۳۸]


۳۲. سوره حدید، آیه ۴.

۳۳. سوره انفال، آیه ۲۴.

۳۴. سوره بقره، آیه ۱۱۵.

۳۵. سوره نور، آیه ۳۵.

۳۶. بحار الانوار، ج۵۵، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۷۸.

۳۷. نهج البلاغه، خطبه اول.

۳۸. الکافی، ج۱، ص۸۵؛ بحار الانوار، ج۳، ص۲۷۰.


آیت الله جوادی آملی، تحریر تمهیدالقواعد، جلد3



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها